loading...
اس ام اس بازی - اس ام اس عاشقانه - فال و طالع بینی
admin بازدید : 737 چهارشنبه 25 آذر 1394 نظرات (0)

.: شما یادتون نمیاد جدید  :.

ورود به آرشیو اس ام اس های خنده دار

شما یادتون نمیاد

 

 

 

شما یادتون نمیاد ، سر صف پاهامونو ۱۸۰ درجه باز می کردیم تا واسه رفیق فابریکمون جا بگیریم !
.
.
.
شما یادتون نمیاد ، همیشه کفش پاشنه بلندای مامانمونو می پوشیدیم و احساس بزرگی بهمون دست میداد !
.
.
.
شما یادتون نمیاد ، قدیما تلویزیون که کنترل نداشت ، یکی مجبور بود پایین تلویزیون بخوابه با پاش کانالها رو عوض کنه !
.
.
.
شما یادتون نمیاد : آن مان نماران ، تو تو اسکاچی ، آنی مانی کَ. لا. چی !
.
.
.
شما یادتون نمیاد : علامتی که هم اکنون میشنوید اعلام وضعیت قرمز است . . . قیییییییییییییییییییییییی یییییییییژژژژژژژ و بعد بدو بدو رفتن تو سنگر، کیسه های شن پشت پنجره های شیشه ای ، چسبهایی که به شیشه ها زده بودیم ، صدای موشکباران ، قطع شدن برق ، و تاریکی مطلق ، و بعد حتی اگه یک نفر یک سیگار روشن میکرد از همه طرف صدا بلند میشد : خامووووووش کن ! خامووووووش کن !
.
.
.
شما یادتون نمیاد : یک تکه ابر بودیم ، بر سینه ی آسمان، یک ابر خسته ی سرد ، یک ابر پر ز باران
.
.
.
شما یادتون نمیاد ، خانم خامنه ای ( مجری برنامه کودک شبکه یک رو ) با اون صورت صاف و صدای شمرده شمرده ش
.
.
.
شما یادتون نمیاد : دفتر پرورشی با اون نقاشی ها و تزئینات خز و خیل
.
.
.
شما یادتون نمیاد ، چیپس استقلال رو از همونایی که تو یه نایلون شفاف دراز بود و بالاش هم یه مقوا منگنه شده بود ، چقدرم شور بود ولی خیلی حال میداد !
.
.
.
شما یادتون نمیاد ، صفحه های خوشنویسی تو کتاب فارسی سال سوم رو
.
.
.
شما یادتون نمیاد: من کارم، من کارم. بازو و نیرو دارم ، هر چیزی رو میسازم ، از تنبلی بیزارم ، از تنبلی بیزارم . بعد اون یکی میگفت : اسم من، اندیشه ه ه ه ه ه ، به کار میگم همیشه ، بی کار و بی اندیشه ، چیزی درست نمیشه ، چیزی درست نمیشه !
.
.
.
شما یادتون نمیاد . . .
فیلم ویدئو که یواشکی زیرپیرهنمون قایم می کردیم ؛ بعدم می گفتیم کیفیتش آینه س !
.
.
.
شما یادتون نمیاد ، اون موقعی که شلوار مکانیک مد شده بود و همه پسرا میپوشیدن !
.
.
.
شما یادتون نمیاد : گل گل گل اومد کدوم گل ؟ همون که رنگارنگاره برای شاپرکها یه خونه قشنگه . کدوم کدوم شاپرک ؟ همون که روی بالش خالهای سرخ و زرده ، با بالهای قشنگش میره و برمیگرده ، میره و برمیگرده . . .
شاپرک خسته میشه ، بالهاشو زود میبنده ، روی گلها میشینه ، شعر میخونه ، میخنده
.
.
.
شما یادتون نمیاد ، با آب و مایع ظرفشویی کف درست میکردیم ، تو لوله خالی خودکار بیک فوت میکردیم تا حباب درست بشه !
.
.
.
شما یادتون نمیاد ، یه زمانی به دوستمون که میرسیدیم دستمون رو دراز میکردیم که مثلا میخوایم دست بدیم ، بعد اون واقعا دستش رو دراز میکرد که دست بده ، بعد ما یهو بصورت ضربتی دستمون رو پس میکشیدیم و میگفتیم : یه بچه ی این قدی ندیدی ؟ ( قد بچه رو با دست نشون میدادیم ) و بعد کرکر میخندیدیم که کنفش کردیم
.
.
.
شما یادتون نمیاد ، هر روز صبح که پا میشدیم بریم مدرسه ساعت ۶:۴۰ تا ۷ صبح ، رادیو برنامه “ بچه های انقلاب ” رو پخش میکرد و ما همزمان باهاش صبحانه میخوردیم !
.
.
.
شما یادتون نمیاد ، صفحه چپ دفتر مشق رو بیشتر دوست داشتیم ، به خاطر اینکه برگه های سمت راست پشتشون نوشته شده بود ، ولی سمت چپی ها نو بود !
.
.
.
شما یادتون نمیاد: بااااااا اجازه ی صابخونه ( سر اکبر عبدی از دیوار میومد بالا )
.
.
.
شما یادتون نمیاد : به نام الله پاسدار حرمت خون شهدا ، شهدایی که با خون خود درخت اسلام را آبیاری کردند . این مقدمه همه انشاهامون بود . . .
.
.
.
شما یادتون نمیاد تو دبستان وقتی مشقامونو ننوشته بودیم معلم که میومد بالا سرمون الکی تو کیفمونو می گشتیم میگفتیم خانوم دفترمونو جا گذاشتیم !
.
.
.
شما یادتون نمیاد ، توی خاله بازی یه نوع کیک درست میکردیم به اینصورت که بیسکوییت رو توی کاسه خورد میکردیم و روش آب میریختیم ، اییییی الان فکرشو میکنم خیلی مزخرف بود چه جوری میخوردیم ما
.
.
.
شما یادتون نمیاد ، انگشتامونو تو هم کلید میکردیم یکیشونو قایم میکردیم اینو میخوندیم : بر پاااا . . .
بر جاااا… . . . کی غایبه ؟ مرجاااان . . . دروغ نگو من اینجااام . . .
.
.
.
شما یادتون نمیاد ، اون موقعها یکی میومد خونه مون و ما خونه نبودیم ، رو در مینوشتن : آمدیم منزل ،تشریف نداشتید !
.
.
.
شما یادتون نمیاد افسانه توشی شان رو !!
.
.
.
شما یادتون نمیاد : تو دبستان سر کلاس وقتی گچ تموم میشد ، خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه بریم از دفتر گچ بیاریم !
همیشه هم گچ های رنگی زیر دست معلم زود میشکست ، بعدم صدای ناهنجار کشیده شدن ناخن روی تخته سیاه !
.
.
.
آتیش آتیشم ، آتیش آتیشم ، اینجا رو آتیششش میزنم ، اونجا رو آتیششش میزنم ، همه جا رو آتیششش میزنم !
.
.
.
شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم به آهنگها و شعرها گوش میدادیم و بعضی ها رو اشتباهی میشنیدیم و نمی فهمیدیم منظورش چیه ، بعد همونطوری غلط غولوط حفظ میکردیم !
.
.
.
شما یادتون نمیاد ، برای درس علوم لوبیا لای دستمال سبز میکردیم و میبردیم سر کلاس پز میدادیم
.
.
.
شما یادتون نمیاد : دختره اینجا نشسته گریه می کنه زاری میکنه از برای من یکی رو بزن ! یه نفر هم مینشست اون وسط توی دایره ، الکی صدای گریه کردن درمیآورد !
.
.
.
شما یادتون نمیاد : چی شده ای باغ امید، کارت به اینجا کشید ؟ دیدم اجاق خاموشه ، کتری چایی روشه ، تا کبریتو کشیدم، دیگه هیچی ندیدم !
.
.
.
شما یادتون نمیاد، اون مسلسل های پلاستیکی سیاه رو که وقتی ماشه اش رو میکشیدی ترررررررررررررترررررررررر ررر صدا میداد !
.
.
.
شما یادتون نمیاد ، با مدادتراش و آب پوست پرتقال ، تارعنکبوت درست می کردیم !
.
.
.
شما یادتون نمیاد ، تابستونا که هوا خیلی گرم بود، ظهرا میرفتیم با گوله های آسفالت تو خیابون بازی میکردیم ! بعضی وقتا هم اونها رو میکندیم میچسبوندیم رو زنگ خونه ها و فرار میکردیم !
.
.
.
شما یادتون نمیاد ، خط فاصله هایی که بین کلمه هامون میذاشتیم یا با مداد قرمز بود یا وقتی خیلی میخواستیم خاص باشه ستاره می کشیدیم !
.
.
.

شما یادتون نمیاد ، برگه های امتحانی بزرگی که سر برگشون آبی رنگ بود و بالای صفحه یه “ برگه امتحان ” گنده نوشته بودن !
.
.
.
شما یادتون نمیاد ، وقتی دبستانی بودیم قلکهای پلاستیکی سبز بدرنگ یا نارنجی به شکل تانک یا نارنجک بهمون می دادند تا پر از پولهای خرد دو زاری پنج زاری و یک تومنی دوتومنی بکنیم که برای کمک به رزمندگان جبهه ها بفرستند
.
.
.
شما یادتون نمیاد ، با آب قند اشباع شده و یک نخ ،نبات درست میکردیم میبردیم مدرسه !
.
.
.
شما یادتون نمیاد ، همسایه ها تو حیاط جمع می شدن رب گوجه می پختن . بوی گوجه فرنگی پخته شده اشتها برانگیز بود ، اما وقتی می چشیدیم خوشمون نمیومد ، مزه گوجه گندیده میداد !
.
.
.
شما یادتون نمیاد : زندگی منشوری است در حرکت دوار ، منشوری که پرتو پرشکوه خلقت با رنگهای بدیع و دلفریبش آنرا دوست داشتنی ، خیال انگیز و پرشور ساخته است . این مجموعه دریچه ایست به سوی… . . .
دیری دیری ریییییینگ : داااااستانِ زندگی ی ی ی – تیتراژ سریال هانیکو
.
.
.
شما یادتون نمیاد ، تو کلاس وقتی درس تموم میشد و وقت اضافه میآوردیم ، تا زنگ بخوره این بازی رو میکردیم که یکی از کلاس میرفت بیرون ، بعد بچه های تو کلاس یک چیزی رو انتخاب میکردند ، اونکه وارد میشد ، هرچقدر که به اون چیز نزدیک تر میشد ، محکمتر رو میز میکوبیدیم !
.
.
.
شما یادتون نمیاد ، یکی از بازی محبوب بچگیمون کارت جمع کردن بود ، با عکس و اسم و مشخصات ماشین یا موتور یا فوتبالیستها ، یا ضرب المثل یا چیستان . . .
.
.
.
شما یادتون نمیاد ، دبستان که بودیم، هر چی میپرسیدن و میموندیم توش ، میگفتیم ما تا سر اینجا خوندیم !

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 340
  • کل نظرات : 4
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 47
  • بازدید امروز : 12
  • باردید دیروز : 134
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 12
  • بازدید ماه : 1,819
  • بازدید سال : 16,514
  • بازدید کلی : 2,207,819